یک دل، که برَد رنج، ز رنج دگران، کو ؟!!
یک تن ز غم خلق، به عالَم، نگران، کو ؟!!
یک همّت آزاده که فریاد برآرَد
وارسته ز خود، در پیِ سود دگران، کو ؟!!
یک دست که بردارد، از دوش خلایق
این بار گران، بار گران، بار گران، کو ؟!!
ارباب «تکاثُر» همه چون شیر ژیانند
کو آنکه نهد بند به این شیر ژیان، کو ؟!!
مظلومتر از خلق خدا، خلق خدایند
از عدل حضوری چه و از داد نشان، کو ؟!!
گر مذهب ما جعفری است این چه سلوکی؟!!
از مکتب معصوم، عیان کو و بیان، کو ؟!!
بدنامیِ دین، هیچ مسلمان نپذیرد
کو دین و خداترسیِ ابنای[1] زمان، کو ؟!!
قرآن سخن عدل همی گوید و احسان
یک نکته ز رفتار به آن گفته، عیان کو؟!!
از کذب فراتر نرود، غالب گفتار
آن صدق که باور بتوان، از بنِ جان، کو ؟!!
گر نسل جوان سر خورَد از شیوهی اعمال
آن کس که حمایت کند از نسل جوان، کو ؟!!
عُمّال اجانب همه اندر پیِ اِضلال
باطلکنِ طرّاریِ اضلالگران، کو ؟!!
در ظلمِ فراگسترِ قارونِ زمانه
موسیصفتی، حامیِ این خلقِ نَوان، کو ؟!!
گر بار دگر، دولت زر آید و تزویر
از بهر نجات از زر و تزویر، توان، کو ؟!!
ای حامیِ احکام الهی نظری کن
بی لطف تو، روز خوشِ احوالِ جهان، کو ؟!!
[1]- علّامه حکیمی در پاورقیِ کتاب چنین نوشتهاند: «نسخهی بدل: حُکّام»